اسم او " جانی بوی " است. نه که از اوّل اسمش این باشد، یا از اوّل صاحب اینطور جایی توی ذهن من باشد، نه. او وقتی به اینجا رسید که من دیگر نتوانستم سالهایم را بدون او به یاد بیاورم. آدم های زیادی سوارش شدند و من با او به جاهای زیادی سفر کردم. سفرهایی در جمع یا سفرهایی به تنهایی، فقط من و او. همانطور که من توی این سالها فرسوده شدم، او هم شد. آدم های زیادی آمدند و رفتند اما او ماند. حالا او قدیمی ترین موجود زندگی من است. موجود ؟! حتما که می توانم به او موجود بگویم.
روشنش می کنم و صدای ضبط را کمی بالا می برم. صدای بیلی هالیدی توی جانی بوی می پیچد. می دانم که او هم مثل من جز را دوست دارد. چون جز اتوبوس آبی...
ما را در سایت اتوبوس آبی دنبال می کنید
برچسب : نوشته,برای,جانی,بوی, نویسنده : aotobousabee3 بازدید : 111 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 1:33